تمرکز شانزدهمین دوره جشنواره عمار بر روایت تمدنی ایران و غرب انصراف عرفان طهماسبی از سریال «بامداد خمار» | نرگس آبیار به فکر خواننده جدیدی باشد! تئاتر پرتماشاگر مثلث، مهمان شیرازی‌ها شد نگاه تلویزیون به ژانر تاریخ و امنیت | آیا مخاطب هم همراهی می‌کند؟ وقتی بازیگران، کارگردان هم می‌شوند! ژرفای نگاه | نگاهی به نخستین نمایشگاه انفرادی تکتم اکبری در مشهد پیش تولید سریال «کابوس سفید» آغاز شد علّت بستری شدن سعید پیردوست در ICU چیست؟ آخرین خبر‌ها از سریال «پایتخت ۸» اکران فیلم «مجنون» با بازی «بهزاد خلج» عطر ساندرا، روی روسری آبی درخشش سینماگران ایرانی در جشنواره بوسان بیماری مرموز «سلمان خان» بازیگر سینمای هند، چیست؟ فاصله دور سینما از قهرمانان جنگ | درباره ضرورت بازنمایی پرتره شهدای مشهد در قاب سینما مرور تاریخچه صنعت چاپ و نشر در ایران در «جمعه های پردیس کتاب» فیلم سینمایی «بازی را بکش» در راه روسیه نگاهی به نمایشگاه «تهمتنان» در حوزه هنری مشهد درگذشت «سیف‌الله فولادوند» نوازنده موسیقی مقامی لرستان + علت فوت آناهیتا درگاهی با «حراج پایان فصل» به سینما برمی‌گردد
سرخط خبرها

نگاهی به فیلم «خط فرضی» فرنوش صمدی | شروع ناموفق یک کارگردان فیلم‌اولی

  • کد خبر: ۵۸۳۲۸
  • ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۴
نگاهی به فیلم  «خط فرضی» فرنوش صمدی | شروع ناموفق یک کارگردان فیلم‌اولی
«دروغ بد است. لطفا دروغ نگویید.» این تمام آن چیزی است که قرار است فرنوش صمدی، کارگردان جوان و فیلم‌اولی جشنواره سی‌ونهم فجر در قالب «سینمای سیاه اجتماعی» اش به تماشاچیانی بگوید که به سالن سینما آمده‌اند.
مرتضی اخوان | شهرآرانیوز - «دروغ بد است. لطفا دروغ نگویید.» این تمام آن چیزی است که قرار است فرنوش صمدی، کارگردان جوان و فیلم‌اولی جشنواره سی‌ونهم فجر در قالب «سینمای سیاه اجتماعی» اش به تماشاچیانی بگوید که به سالن سینما آمده‌اند. همین‌قدر عجیب و همین قدر ساده. اما مشکل آنجایی است که کارگردان ماجراجو و تقلیدگر این اثر که گویا علاقه وافری به چسباندن خود به سینمای اصغر فرهادی دارد، به درستی از پس داستان و تکنیک برنیامده و فقط سایه‌ای شعارگونه از درام‌های این فیلم‌ساز ایرانی با آوازه جهانی را روی پرده نقره‌ای برده است.
 
فیلم سینمایی «خط فرضی» همچون بسیاری از فیلم‌های جشنواره امسال خیلی زودتر از موعد برای دیده شدن، آگاهانه یا ناخودآگاه در جریان حاشیه‌ها قرار گرفت تا بلکه ضعف‌های ساختاری جدی‌اش را پوشش دهد و با کمک گرفتن از همین حواشی به فیلمی شایسته تماشا در اذهان تماشاچیان سینمارو نقش ببندد. از ماجرای اکران زودتر از موعد فیلم در فستیوال وایادولید اسپانیا تا سؤال نخ‌نما شده خبرنگاری از پژمان جمشیدی در نشست خبری که بیشتر به یک شوی تبلیغاتی می‌ماند.

داستان تک‌خطی فیلم «خط فرضی» روایت یک حادثه است که زندگی زنی را دستخوش تغییر می‌کند. سارا (سحر دولتشاهی) در غیاب همسرش حامد (پژمان جمشیدی) به عروسی خواهرش در شمال می‌رود و در حادثه گازگرفتگی دختر کوچکش می‌میرد. ایده پُرکشش و تلخی که فرنوش صمدی در مقام نویسنده و کارگردان به دنبال کشف لایه‌های زیرین دلایل بروز این اتفاق است، اما داستانش در حد همان ایده باقی می‌ماند و پرورش نمی‌یابد. ریتم کند داستان و نشانه‌گذاری‌های گل‌درشت نویسنده برای کشف داستان، آن‌قدر نخ‌نما شده است که از همان ابتدای کار هیچ رودست و شگفتی برای بیننده ندارد. نویسنده در بیان داستان خیلی کند و همچون بسیاری از فیلم‌های جشنواره امسال خیلی دیر اقدام می‌کند و تقریبا از همان دقایق اول مخاطب می‌تواند تک تک اتفاقات را پیش‌بینی کند.
 
به عنوان مثال از همان شروع فیلم و وقتی حامد با سفر سارا و دخترش به شمال مخالفت می‌کند، بر مخاطب واضح و مبرهن است که بعد از سفر حامد به مأموریت کاری، سارا دست بچه را می‌گیرد و به شمال می‌رود. یا در سکانس برخورد کلاغ با شیشه پنجره کلبه و مردنش، پیش‌‎بینی می‌شود که قرار است اتفاقی تلخ برای سارا بیفتد. با این همه به نظر می‌رسد زبان الکن نویسنده در بیان داستان به کارگردان هم فرصت هنرنمایی در بخش تکنیکال قضیه را هم نمی‌دهد و تماشاگر حاضر در سالن شاهد یک درام تلخ اجتماعی ازپیش‌خوانده‌شده است. چنان‌که تماشاگر به جای رفتن به سالن سینمای می‌تواند متن گزارش این اتفاق را در صفحه حوادث یک روزنامه بخواند.


 
نگاهی به فیلم  «خط فرضی» فرنوش صمدی | شروع ناموفق یک کارگردان فیلم‌اولی
 

خرده پی‌رنگ‌هایی نچسب

اگر از داستان الکنی که در حد یک ایده باقی ماند، بگذریم به خرده پی‌رنگ‌هایی می‌رسیم که به‌راحتی می‌توان از داستان حذف کرد، زیرا وصله‌ای نچسب به حساب می‌آیند. داستان دختر خانم عسگری در این فیلم آن‌قدر بی‌اهمیت است که تماشاچی در پایان از خود می‌پرسد این ماجرا چه ربطی به داستان اصلی داشت؟ یا ملاقات سارا با زن روستایی و دخترش در مسیر رسیدن به کلبه‌گاه مراسم عروسی خواهرش کاملا بی‌معنی به نظر می‌رسد. خرده داستان‌ها و پلان‌هایی که انتظار می‌رود به جریان اصلی داستان کمک کند، اما در پایان فیلم معلوم می‌شود نشانه‌گذاری‌های گل‌‎درشتی از سوی نویسنده است.

فرنوش صمدی کارگردان فیلم‌های کوتاه است و حالا با کمک علی مصفا به عنوان تهیه‌کننده اولین تجربه فیلم بلندش را به روی پرده نقره‌ای برده است. کارگردانی که در مقام فیلم‌ساز فیلم‌های کوتاه هم علاقه زیادی به موضوع دروغ و پنهان‌کاری نشان می‌داد و به نظر به شدت تحت‌تأثیر سینمای اصغر فرهادی است. در بهترین حالت جدیدترین ساخته صمدی یک فیلم کوتاه با ایده تلخ، ولی در عین حال تأمل‌برانگیز است که از منظر زمانی کش آمده و به یک فیلم بلند تبدیل شده است. فیلمی با شعار‌های بزرگ، اما پرداختی کوچک و ناکام.


بازیگران در مرداب فیلم‌نامه بد

بازی پخته و از کار درآمده حسن پورشیرازی و آزیتا حاجیان به عنوان ۲ هنرپیشه کهنه‌کار و کارکشته سینما و تلویزیون به عنوان ۲ نقش فرعی داستان، اگرچه کمی به فیلم رنگ و لعاب داده است، اما در سوی مقابل سحر دولتشاهی و پژمان جمشیدی به شدت تحت‌تأثیر فیلم‌نامه دست و پایشان بسته شده است. سحر دولتشاهی که پیش از این در سال‌‎های گذشته با دریافت سیمرغ بلورین بهترن بازیگر زن نقش مکمل برای بازی در فیلم «عرق سرد» توانایی‌هایش را نشان داده بود، در این فیلم به عنوان نقش اصلی نتوانست آن‌طور که باید و شاید بدرخشد. سارا (سحر دولتشاهی) بعد از مرگ دخترش دچار نوعی شوک و بحران روحی می‌شود که حتی به اذعان مادرش (آزیتا حاجیان) یک قطره اشک نمی‌ریزد، اما رفتار‌های او باورناپذیر می‌شود.
 
از منظر روان‌شناسی وقتی یک نفر دچار شوک می‌شود کنترل حواسش را از دست می‌دهد، اما سارای خط فرضی نه تنها این‌طور نیست بلکه نقشه‌ای طراحی و اجرا می‌کند که دروغ قبلی‌اش را با دروغی جدید بپوشاند. در سوی مقابل پژمان جمشیدی هم به عنوان یک بازیگر طناز که در گیشه سینمای ایران بفروش است در این فیلم به‌هیچ‌وجه در شمایل مردی که دخترش را از دست می‌دهد باورپذیر نیست. البته جمشیدی تلاش تحسین‌برانگیزی برای این بازی داشته، اما ایرادات نقش از جلوه کار او کاسته است.
 
هیچ‌گونه شخصیت‌پردازی روی حامد داستان خط فرضی نشده است و او از همان ابتدای فیلم بدون آنکه اتفاق خاصی بیفتد عصبانی و افسرده است و بعد از فوت دخترش هم در شخصیتش تغییری به وجود نمی‌آید. عصبانیت و اخم بی‌دلیلی که در جریان داستان زندگی او و همسرش هم، چندان از آن گره‌گشایی نمی‌شود و پژمان جمشیدی خط فرضی شباهت زیادی به پژمان جمشیدی سریال طنز تلویزیونی زیرخاکی دارد.


«تلخِ‌ماری» در روز‌های کرونایی

«خط فرضی» بیان یک واقعیت اجتماعی ناشناخته و مغفول نیست. روایت دروغ و پنهان‌کاری است که همه می‌دانیم بد است و بیان سطحی و دم دستی آن دردی را دوا نمی‌کند. تلنگری نیست. فقط افزودن بر تلخی بی‌پایان روز‌هایی است که کرونا، گرانی، بی‌تدبیری و هزار درد و مرض اجتماعی دیگر به جانمان افتاده و حالا قرار است در فراغت نوددقیقه‌ای سالن تاریک سینما دوباره آن را مرور کنیم. شاید یواشکی اشکی بریزیم و متأثر شویم، اما دست آخر با بیرون آمدن از سالن ناسزایی نثار روزگار و سیگاری دود کنیم. شاید به قول کارگردان مقبول، تقلید فرنوش صمدی در «درباره الی» یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی‌پایان باشد. پایان تماشای «تلخِ‌ماری» سینمای اجتماعی سیاه در روز‌های کرونایی جهان پربحران.
 
 
درباره فیلم «ابلق» نرگس آبیار | جشنواره فجر ۳۹
 
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->